سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عطـــــــــــــر سیبــــــــــ...

یا اله النور و الهدایه




در درون من انگار...!
انگار چیزی نفس می کشد!
یا نه...
نه، نفس که نه!
انگار پر می کشد
عطر سیبی عجیب پیچیده ...
من دیگر ایستادم در این بازی
حالا ...!
حالا فقط اوست که دارد هی قد می کشد.
ای وای،
محراب خلق و خوی من همیشه کج است
یک قافله در این نماز صف می کشد
باید ببندم از این پنجره پرواز را
چندیست که ...
جوانه دلم سرک می کشد.
ع.ف.م


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 تیر 11ساعــت ساعت 3:36 عصر تــوسط منتظــــر | نظر
درد را از هر سو که نوشتیم درد بود

یا نور


کجایند مردان میدان مین ...

 

برادرم بیدار شو

و اگر ممکن است رجعت ...

میدان های مین و سنگر های فتنه در مقابل ولی صف کشیده اند

بیا و مردانگی بیاموز

آدم های روزگار ما بسی گرسنه اند

بیا و حرفی از قمقمه های خالی بزن

بیا و از غذا نخوردن های چند روزه بگو

گرسنه، تشنه، خسته و ...

هر چه که بود ماندی

شرمنده ایم برادرم

ما گرسنگی را تحمل نکردیم

نه به مقدار شهادت بلکه به قدری عظیم تر

به مقدار فرج ...

ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای!

دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف

و روزمرگی ها را نیز از این منجلاب بیرون کش ...

 

مردان غیور قصه ها برگردید

یک بار دگر به شهر ما بر گردید

دیروز به خاطر خدا می رفتید

امروز به خاطر خدا بر گردید

 

دلتنگی های ما برای شهدا حکایت هایی دارد ولی ...

وعده ما ظهر عاشورا، کنار علقمه

یا حــــــــــــسین (ع)

 


+ نوشته شـــده در یکشنبه 92 تیر 9ساعــت ساعت 2:27 صبح تــوسط منتظــــر | نظر