این روزها عاشقانت بی قرار و بی تاب قیام کرده و به راه افتاده اند.. نه سردی هوا نه خستگی و ناتوانی جسم وجان مانع نشده تا بهانه ای بیابندو نیایند ..
البته خودتان اجازه داده اید و جواز عبورشان را امضاء کرده اید ..والا تا یار نخواهد قدم از قدم نمیتوان برداشت ..
کاش یار ما را هم بخواند .. تا ماهم شوریده و جان برکف عازم کربلایت شویم ارباب جانم
هنوز دیر نشده فقط کافیه اشاره کنی ...
**
داداش ابراهیم خوبم شما هم حتما با خیل عظیم کربلاییان عازم سفرید ..
سفر به سلامت ..
خدا رو چه دیدی شاید با دعای شما مرا هم ببرند ..
مداح و قاری مخلص جبهه ها در این ایام ماتم و عزا بازم برامون بخون..
آخه این روزا عمه جانمون داغداره .. مصیبتی دیگر به مصائبش اضافه شده.. داغ برادر زاده رو هم کشید
با اون صدای محزون و دلنشینت نوحه بخون تا مرحمی باشه بر دل ام المصائب ..
امان از دل زینب ...
گر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم
به کدامین بهانه میگریستیم و میخندیدیم ؟
آری ! بی گمان پیش از این ها
مرده بودیم ، اگر عشـــــــــــق نبود ...